فلسفه برای کودکان(فبک) را تماشا کنید.
کلیپ های زیر از دوره های حضوری و آنلاین ما انتخاب شده است تا طعم فبک با کودکان، نوجوانان و طعم خردورزی با گروه های سنی بزرگسال را ارائه دهد.
این کلیپ در ابتدا در پیج اینستاگرام p4c_iran پخش شد. این کلاس شامل کودکان ۹ ساله (کودکان ۹ تا ۱۰ ساله) در تهران است که با معلم خود، کاوه رستمی، یکی از مدیران p4c_iran کار می کنند.
این ویدئو کلیپ دو پرسش را نشان می دهد. اولی با یک گفتگو در مورد خانواده و نقش والدین در تعیین اهداف و برنامه های کودکان آغاز شد (سوال انتخاب شده این است: “آیا پدر و مادرها باید برای زندگی و برنامه های روزانه ما تصمیم بگیرند؟”) و دومی اینکه نقش ما کودکان در خانواده و زندگی روزانه چیست؟
کودکان در محیطی امن و شاد ایده ها و نظرهای خود را در رابطه با پرسش ها بیان میکنند و مهارتهای ارتباطی و گفتگو به صورت قابل ملاحظهای در این جمع کوچک به چشم میآید. علاوه بر موضوع مورد بحث، آنچه در این کلاسها برای ما اهمیت دارد یادگیری مهارتها فکری(شفاف صحبت کردن, منسجم حرف زدن، صبر داشتن، اختلاف نظرها را درک کردن، استفاده از ملاکها، استفاده از تمایزهای بجا، شناخت پیش فرضها، خود اصلاحی، احترام به دیگران و…) در بحث و گفتگویی است که بین کودکان ایجاد شده است.
کافه فلسفه
کافه فلسفه شماره ۵۰
موضوع:خود شناسی
تسهیلگر: کاوه رستمی
شرکت کنندگان: استان های تهران، شیراز، بوشهر،کرمان و زنجان
بسیاری از افراد از فضای دوستانه و تجربه بی بدیل در کنار هم نشستن و درباره موضوعی بحث کردن لذت می برند. کافه فلسفه به آنان این فرصت را می دهد که آرای خود را با دیگران در میان بگذارند، گوش کردن را یاد بگیرند، آزادی بیان و با هم فکر کردن را تجربه کنند، به رشد ذهنی خود کمک کنند، شیوه تفکر انتقادی را تمرین کنند، درک خود را عمیق تر کنند، به پیامدهای عقایدشان خوب فکر کنند، پیشداوری هایشان را در مورد خود بشناسند و مزایای بالقوه رویکردهای مختلف به یک موضوع را دریابند.
در این دوره ۱۲ نفر از شهرهای مختلف حضور داشتند هر کس گزاره یا سوال خود را مطرح کرد و پس از رای گیری سوال: چگونه می توانیم خودمان را بشناسیم؟ انتخاب و پس از ۴ جلسه بحث و گفتگو پیرامون موضوع، کافه به پایان رسید. سخنان پایانی شرکت کنندگان را در ویدئو مشاهده می کنید.
با خود اندیشیدم مسئلهای که در دانشگاه شاهدش هستم در آن مقطع حلشدنی نیست؛ چراکه تفکر چیزی است که باید خیلی پیشتر از اینها-پیش از آنکه عادات تفکر ریشه بدوانند- آموخته شود، بهنحویکه تا پایان تحصیلات دبیرستان، دانشآموز با تفکر کارآمد و آزاداندیشی خو گرفته باشد.
«متیو لیپمن»
- این دنیا از کجا آغاز شده است؟
- ما چگونه بهوجود آمدهایم؟
- آیا بزرگترها همهچیز را میدانند؟
- آیا راستگویی همیشه خوب است؟
- آیا دزدی کار بدی است؟
- و…
بهنظر میرسد این پرسشها همانند پرسشهای فلاسفه بزرگ است. اگر بخواهیم با نگاهی فلسفی این پرسشها را طبقهبندی کنیم، دو پرسش اول در حوزه مابعدالطبیعه و پرسش سوم در حوزه معرفتشناسی و دو پرسش پایانی در حوزه ارزششناسی (اخلاق) قرار میگیرند. در طول تاریخ تفکر، فلاسفه پاسخهای گوناگونی به این پرسشها دادهاند، پرسشهای بنیادین و اساسی درباره زندگی که در ذهن کنجکاو کودکان و فلاسفه مشترکند. ازآنجاکه کودکان با کنجکاوی ذاتی به دنیا میآیند، ضروری است این جنبه از خلاقیت آنان پرورش یابد؛ درواقع توانایی پرسشگری نقطه شروع نظام آموزشی محسوب میشود، ازاینرو رشد حس کنجکاوی کودکان و نوجوانان نیازمند طراحی برنامهای برای پرورش پرسشگری در آنهاست.
این باور (پروراندن حس کنجکاوی، پرسشگری و مهارتهای تفکر) علت اصلی تلاش پیشگامان برنامه فلسفه برای کودکان در ترغیب آموزش فلسفه در مدارس است. متیو لیپمن و همکارانش در سال ۱۹۷۰ برنامه فلسفه برای کودکان را ایجاد کردند که یکی از موفقترین رویکردهای نوین تربیتی است و برنامهای منسجم را در آموزش مهارتهای تفکر و پروراندن حس کنجکاوی کودکان و نوجوانان ایجاد کرده است. این برنامه با هدف فراهمکردن زمینهای مناسب برای کاوش فلسفی برای کودکان از مقطع کودکستان تا دانشگاه تهیه شده است و دامنه گستردگی آن روزبهروز در سطح مدارس جهان افزایش مییابد.
تأکید اصلی برنامه فلسفه برای کودکان بر این امر استوار است که میتوان عادات تفکر را با تجربه و تمرین تثبیت و نهادینه کرد. لیپمن معتقد است آموزش و پرورش میتواند کودکان را متحول کند؛ البته برای چنین امری باید آموزش و پرورش بهجای تأکید بر کسب معلومات، تفکر و اندیشهورزی را سرلوحه خود قرار دهد. ازاینرو، لیپمن میخواهد موضوع جدیدی بر برنامه تحصیلی افزوده شود، یعنی فلسفه.
فلسفه در برنامه فلسفه برای کودکان بهمعنای سنتی آن یعنی آموزش دیدگاههای فیلسوفان تاریخ فلسفه همچون، سقراط، افلاطون، ارسطو، کانت، هگل، ابنسینا، ملاصدرا و … به کودکان و دانشآموزان نیست؛ بلکه به روش و رویکرد آموزشی خاصی اشاره میکند که کودکان مهارتهای سطح بالای تفکر و گفتوگو را فعالانه میآموزند. چنانکه میتوانند معنای ژرفتر مباحث درسیشان را دنبال کنند و درباره پرسشهای بنیادین و اساسی زندگی خود تأمل و فلسفهورزی کنند.
لیپمن مدعی است که کودکان با عطش کنجکاوی و اشتیاق یادگیری به مدرسه وارد میشوند، اما رفتهرفته کنجکاوی و شور و شوق دانستن و درککردن محو میشود. لیپمن دلیل آن را مستقیماً ناشی از تأثیرات تعلیم و تربیت سنتی میداند. وی میگوید ما باید بیشتر به استعدادهای خدادادهای بپردازیم که کودکان با خود به مدرسه میآورند -کنجکاوی و بیتابی در فهم جهان خود و پیرامونی. لیپمن استدلال میکند همین ناتوانی مدرسه در برآوردن این نیازها است که برخی کودکان را از مدرسه بیزار میکند. برهمیناساس، او فلسفه را یک واحد درسی پیشنهاد میکند تا به کودکان مهارتهای تفکر و استدلالورزی را آموزش دهد؛ یعنی آنچه برنامه تحصیلی کنونی کم دارد و آنچه موجب افزایش عزتنفس و گسترش ارزشهای اخلاقی و اجتماعی میشود. به اعتقاد وی آنچه لازم داریم درسی است که این نقش را از دیرباز ایفا میکرده است. تلاش لیپمن برای این بود که روش تدریس و برنامهای تحصیلی ابداع کند تا امکان تجربه درسی مثل کاوش فلسفی را برای دانشآموزان همه سطوح فراهم کند. از نظر لیپمن، استدلال ماهرانه کیسهای هوشمند و پر از ترفند نیست که تصادفاً درگذر زمان از این مسیر بهدست بیاید، بلکه چیزی است که بیش از همه با تمرین و بحث منظم آموخته میشود.
این رویکرد با نامهای گوناگونی چون فلسفه برای کودکان، فلسفه با کودکان، فلسفه و کودک و مانند اینها شناختهشده است. دو عنصر درهمتنیده با نامهای تفکر انتقادی و اجتماعپژوهشی (اجتماعپژوهشی فلسفی) عنصرهای اصلی دیدگاه لیپمن در برنامه فلسفه برای کودک مطرح شدهاند.
برایناساس، عنصر اول در برنامه فلسفه برای کودکان تلاش برای ارتقاء مجموعه مهارتهای تفکر در کودکان و نوجوانان است. مهمترین این مهارتها تفکر نقادانه، تفکر خلاقانه و تفکر مراقبتی است. اگر اینها بهخوبی پرورش یابند، مهارتهای بسیار دیگری نیز ارتقا مییابند؛ مانند مهارت پرسشگری، موافقت یا مخالفتکردن، دلیلآوردن و شناسایی دلایل قوی و ضعیف، نگریستن از منظری متفاوت، ایجاد سازگاری منطقی میان باور و گفتار و رفتار، ارائه طرح و فرضیه یا تبیین، آوردن مثال یا مثال نقض، مقولهبندی و طبقهبندی، مقایسهکردن (تمیزدادن، پیوندزدن و تمثیل)، ارائه تعریف، شناسایی پیشفرضها، استنتاجکردن، گوشدادن بادقت به دیگران، اهمیتدادن به دیگران، پذیرش انتقاد منصفانه، تجدیدنظرکردن، پیشبینی و کشف پیامدها، مفهومسازی و درک و تجزیه و تحلیل مفاهیم و مهارت حل مسئله
لیپمن بر این باور بود که مهارتهای تفکر در تعامل گفتاری با دیگران شکل میگیرد و اجتماعپژوهشی در برنامه فلسفه برای کودک این فرصت را در اختیار کودکان و نوجوانان قرار میدهد. بهعبارت دیگر، دومین عنصر مهم در برنامه فلسفه برای کودکان شکل گروهی کلاس یا همان چیزی است که با عنوان اجتماعپژوهشی مشهور شده است. در برنامه فلسفه برای کودکان، کلاس درس به آزمایشگاهی تبدیل میشود که مهمترین فعالیت دانشآموزان در آن پژوهشِ گروهی است. ازآنجاکه دانشآموزان در اجتماعپژوهی از منظرهای متفاوت به موضوع بحث میپردازند و بهتدریج در این گفتوگو به جمعبندی میرسند، برای رفع اشتباهات خود، به توانایی خوداصلاحگری دست مییابند. گروه با مواجهه جدی با اشکالات شناختی نهفقط در مقام توجیه آنها برنمیآید، بلکه به فهم عمیقتر، تأمل و ژرفنگری در آنها میپردازد. حلقه کندوکاو قلب و رمز موفقیت برنامه فلسفه برای کودکان است. کودکان در فرایند کندوکاو جمعی رفتهرفته با مهارتهای گفتوگو آشنا میشوند و میآموزند که با احترام و توجه به یکدیگر گوش دهند؛ ایدههایشان را کنار هم قرار دهند و آنها را کاملتر کنند و دیگری را بهنقد بکشند تا برای عقاید و ایدههای تأییدنشده و بیپشتوانهشان استدلال منطقی بیاورند. آنها تحمل دیدگاههای مخالف را بهدست میآورند و هنگامیکه نظرشان با نقدی مواجه شد، ناراحت و عصبانی نمیشوند. کودکان میآموزند که، برای پیشرفت و بهبود وضعیت خود در زندگی، نیاز دارند صمیمانه نقد شوند و نقد کنند و میآموزند که انتقاد لزوماً بهمعنای بیاحترامی نیست. گذاشتن خود بهجای دیگران و نگریستن از منظر دیگران به مسئله و موقعیت جوهره سعه صدر است و از دستاوردهای مهم برنامه فلسفه برای کودکان بهشمار میرود.