۲۵۰۰ سال پیش سقراط شاید فکرش را هم نمی کرد که پیگیری هایش و سماجتش برای قبول نکردن سَرسَری یک موضوع یا پدیده بنای طرز تفکری را فراهم آورد که امروزه روز آن را تفکر انتقادی (Critical Thinking) می نامیم.
تفکر انتقادی،یا تفکر نقادانه یا سنجشگرانهاندیشی (تفکر سنجشگرانه) یعنی درست اندیشیدن در تلاش برای یافت آگاهی قابل اعتماد در جهان. این روش شامل فرایندهای ذهنی تشخیص، تحلیل و ارزیابی دادهها است. به بیانی دیگر، هنر اندیشیدن پیرامون اندیشیدن خودتان درحالیکه شما میخواهید اندیشهتان را بهتر، روشنتر، دقیقتر، یا قابل دفاعتر بنمایید.
فردی که انتقادی میاندیشد قادر است پرسشهای مناسب بپرسد و اطلاعات مربوط را جمعآوری کند. سپس با خلاقیت آنها را دستهبندی کرده و با منطق استدلال کند؛ و در پایان به یک نتیجه قابل اطمینان درباره مسئله برسد.
دورنمای تفکر نقاد
هنگامی که مشغول اندیشیدن هستیم، معمولاً هدف ما فهمیدن چیزی است. میکوشیم تا پرسشی را پاسخ گوییم، مسئلهای را حل کنیم، نتیجهگیری را اثبات کنیم. میخواهیم بدانیم علت جنگهای داخلی چه بود، به کدام یک از نامزدها رأی دهیم، یا چگونه به تعطیلات برویم تا به ورشکستگیمان نینجامد. در همهٔ این موارد، میتوان گفت که میکوشیم معرفتی کسب کنیم که از پیش نداریم؛ و در اغلب موارد نمیتوانیم آن معرفت را با مشاهده مستقیم حاصل کنیم. باید قدری استدلال کنیم، دو دو تا چهار تا کنیم، استنباط کنیم، و از اطلاعات موجود نتیجهگیری کنیم.
این شیوهٔ رویکرد به موضوعات را با صفت تحلیلی هم توصیف میکنند. تفکر انتقادی تفکری تحلیلی است، یعنی موضوع را میشکافد، اجزای آن را دانهدانه میسنجد و در ادامه شیوهٔ ترکیب آنها را وارسی میکند. در دوران باستان ارسطو استاد این کار بودهاست. شگرد تفکر ارسطو را نادیده گرفتهاند. آنچه از ارسطو در قرون وسطی به مانع تفکر بدل میگردد، برخی آموزههای او بودهاست. محتوای کار او مانع شناخت درست صورت و شیوهٔ کار او شدهاست.
در آستانهٔ عصر جدید فیلسوفی به نام رنه دکارت سر برمیآورد که به اندیشه تحلیلی جان تازهای میدهد. اندیشه انتقادی تحلیلی او بنای فکر قرون وسطایی را ویران میکند. این اندیشه چیز پیچیدهای نیست. با مبانی آن میتوان آشنا شد.
مهارتهای زیربنای تفکر انتقادی
ادوارد گلاسر، مجموعهای از مهارتهای زیربنای تفکر انتقادی را برمیشمارد:
- بازشناسی مسائل
- پیدا کردن وسیلههایی کاربردی برای مواجهه با آن مسائل
- جمعآوری و دستهبندی اطلاعات مرتبط
- بازشناسی فرضها و ارزشهای بیاننشده
- فهم و استفادهٔ دقیق، واضح و تفکیکشده از زبان
- تفسیر دادهها
- سنجش شواهد و ارزشیابی گزارهها
- بازشناسی روابط منطقی موجود بین گزارهها
- استخراج نتایج تضمینی و تعمیم آنها
- آزمودن تعمیمها و نتایجی که فرد به آن دست یافتهاست
- بازسازی الگوی باورهای فرد بر پایهٔ تجارب گستردهتر
- ارائهٔ قضاوتهای دقیق دربارهٔ کیفیتها و چیزهای خاص در زندگی روزمره
هنگامی که مشغول اندیشیدن هستیم، معمولاً هدف ما فهمیدن چیزی است. میکوشیم تا پرسشی را پاسخ گوییم، مسئلهای را حل کنیم، نتیجهگیری را اثبات کنیم. میخواهیم بدانیم علت جنگهای داخلی چه بود، به کدام یک از نامزدها رأی دهیم، یا چگونه به تعطیلات برویم تا به ورشکستگیمان نینجامد. در همهٔ این موارد، میتوان گفت که میکوشیم معرفتی کسب کنیم که از پیش نداریم؛ و در اغلب موارد نمیتوانیم آن معرفت را با مشاهده مستقیم حاصل کنیم. باید قدری استدلال کنیم، دو دو تا چهار تا کنیم، استنباط کنیم، و از اطلاعات موجود نتیجهگیری کنیم.
تمرین برای یادگیری مهارت تفکر انتقادی
به چیزی فکر کنید که شخصی به تازگی به شما گفته است. سپس از خود، سوالات زیر را بپرسید:
- چه کسی این مطلب را گفت؟
- کسی که او را میشناسید؟ شخصی در جایگاه قدرت و اختیار بالا؟ اهمیت دارد که جه شخصی این مطلب را گفته است؟
- آنها چه چیزی گفتند؟
- آنها حقیقت را گفتند یا نظراتی دادند؟ آیا آنها تمام حقایق را گفتند؟ آیا آنها چیزی را جا انداختند و نگفتند؟
- این مطلب را کجا گفتند؟
- در محفل عمومی بیان کردند یا محفل خصوصی؟ آیا اشخاص دیگر نیز شانسی داشتند تا جواب خود را به عنوان پاسخ جایگزین مطرح کنند؟
- چه زمانی این مطلب را گفتند؟
- قبل، در حین یا بعد از رویداد مهمی بوده است؟ اصلا زمان آن مهم بوده؟
- چرا آنها این مطلب را گفتند؟
- آیا آنها دلایل این اظهار نظر خود را توضیح دادند؟
- آنها چگونه و با چه حالتی اظهار نظر کردند؟
- آنها شاد، عصبانی، خشمگین یا غیر عادی بودند؟ این مطلب را نوشتند یا گفتند؟ متوجه شدید چه مطلبی پرسیده شد؟
- چه اهدافی را دنبال می کنید؟
فرم ثبت نام